خطً سه در وسط جبهه ي حق با باطلنيست جز فتنه ي بد عاقبت بي حاصلبا عدو جبهه جدا ، يار ابوموسي نه!ور نه بر راه خدا راه عدو شد حائل
***
واي بر هر كه در اين باديه كج مي رانداشتباه از ولي و خويش محق مي داندالك دهر تكانيده ورا روزي چندصبر كن تا نگري تا چه زمان مي ماند
اشعري مسلك و بي غيرت و بي بنياديد!عاقبت مذهب خود بر سر بازي داديد!ژست هايي كه سر بازي روشن فكريبگرفتيد نشان داد به باطل شاديد!
نشنيديد پسر فاصله گيرد از نوحهمسر لوط شود فتنه گر و كشته ي روحشهر اسير هوس جعفر كذاب شودفتنه از بيت بزرگان بشود تا مفتوح
هيچ ديديد كه تشويق شديد از دشمنبي بصيرت شده بازي چه ي صد اهريمنهيچ ديديد كه از كار شما شاد شدندفتنه را دم زده در خانه و شهر و ميهن
نشنيديد و يا مصلحتي كور شديد؟آتش فتنه ي هيزم كش اين گور شديدگور تن، سنگ و لحد چين شده بر روح شماور نه از چيست چنين از ره حق، دور شديد؟
عمر سعد شماييد كه پيمان شكنيد!پس دم از مردي و اخلاق و مروت مزنيد!غير نامي كه ز ميراث پدر مانده به جاهيچ كرديد كه بازيچه ي دشمن نشويد؟
مي رود قافله جا مانده شماييد هنوزاشعث و اشعرياني كه به جاييد هنوزعاقبت صبر كسان هم فوران خوهد كرددل به جذب اموي بسته و داريد هنوز؟
عاقبت مردم ما رنگ ولايت دارندكينه از نخبه ي بي عين و بصيرت دارندگوش بر فتنه ي از راه گريزان نكنندتا كه از حيدر كرار هدايت دارند
باز پيچيد صدا ، رايحه ي روح اللهشمع گونه به طواف همه ي حزب اللهبانگ سيد علي خامنه اي بين حرمتا كه بالا رفت هم چون رجز ثار الله
«ما كه از حضرت روح الله شاخص داريمبر سر جنگ دو اسلام به پا استاديمدشمني با همه مستكبر عالم داريماين علم برپاست تا پيرو مكتب باشيم»
كاروان از گذر حادثه رد خواهد شدآخر قصه ي بوموسي بد خواهد شدپرچم قافله بر مهدي موعود رسدگرچه صد نخبه در اين مرحله رد خواهد شد
1- نام ديگر كربلا
محمدصادق شهبازي