طرح مسئله ضرورت آمادگی برای مواجهه با فتنه دوم در آن روزهای نخست از یک سو انقلابیون را از خمودگی و گرفتار شدن در غرور پیروزی پرهیز می داد و از سوی دیگر آنان را نسبت به مسیر فراروی انقلاب و انحرافاتی که باز نیز امکان وقوع داشته و دارد، هشیار می کرد. طبیعی بود که بعد از تحلیل فتنه و شرایط تحقق آن، بحث از امکان وقوع فتنه های دیگر و ضرورت آمادگی در برابر آنها به میان آید و این دقیقا همان چیزی بود که آیت الله مصباح یزدی نیز در امتداد تشریح موضوع فتنه طی جلسات متناوب بدان اشاره داشت. این طبیعت هر انقلاب دینی بود که با گذشت زمان هر چه می گذرد به خلوص بیشتری برسد؛ آن گونه که حکومت علی(ع) رسید.
در این میان آنان که به دنبال مصداق فتنه دوم می گشتند، از "هاشمی و جریان او" و نیز "طیف مردد فتنه 88" با عنوان دو جریان احتمالی بانی فتنه یاد می کردند. هاشمی همراه و همگام جریان فتنه در برخی صحنه ها حاضر شده بود و اصولگرایان مردّد با تردید و دوپهلوگویی خود یا کم کاری ها در بازه زمانی فتنه، حیات فتنه گران را تشدید کرده بودند. برخی از آنها حتی پایگاه های رسانه ای تحت مدیریت خود و روزنامه های متعلق به بیت المال را نیز معطل کرده و یا در اختیار جریان مقابل گذاشته بودند. این گونه بود که بحث از احتمال وقوع فتنه دوم با نقش آفرینی های این جریانات همراه شد.
مرور زمان البته شرایط را تغییر داد. باز هم مشایی مسئله اول کشور شد و این مسئله تحلیل های پیش گفته را نیز متأثر از خود کرد. کم کم مفهوم فتنه دوم بر نقش آفرینی هایی مشایی و نزدیکان او بار شد و این بار دو مصداقی که پیشتر در ذهن انقلابیون مرور می شد نیز در نسبت دادن فتنه دوم به این جریان همراه شد. این همه در واقع حاشیه امنی بود برای کسانی که پیشتر به خاطر عملکرد خود مورد انتقاد جریان انقلاب قرار گرفته بودند.
پایگاه اطلاع رسانی هاشمی رفسنجانی با تاکید بر اینکه هاشمی رفسنجانی ۴۲ سال قبل پرده از نقشه های شوم دشمنان اسلام و ایران برداشته است(!)، این تیتر را برای یکی از مطالب تاریخی خود برگزید: «"فتنه ای اسرائیلی" با نقابی از اعتقادات اسلامی و ایرانی!/ تخریب مراجع و روحانیت با "مکتب امام زمانی" وحدت شکنی جهان اسلام با "مکتب ایرانی"!»
به این ترتیب پایگاه اطلاع رسانی آقای هاشمی که گویی در پوست خود نمی گنجید هم در زمره کسانی قرار گرفت که نگران وقوع فتنه دوم بودند! تمام آنچه طی سال 88 و پیش از آن گذشته بود، به دست فراموشی می رفت و مشایی با سخنان مسئله ساز خود بار دیگر موضوع تمام مشاجرات شده بود.
پای جریان دیگری هم در میان بود. کسانی که می خواستند در جریان اصولگرایی خود را آلترناتیو دولت جلوه دهند تا با نقد اشتباهات دولت حقانیت خود را در افکار عمومی نتیجه بگیرند و تلاش های حامیان گفتمان عدالتخواهی را نیز به نفع خود مصادره کنند. به این طیف البته باید اصولگرایان مردّد را نیز افزود. آنان که فتنه 88 را در حد دعوای دو جناح نظام تقلیل می دادند و به جهت دوپهلوگویی مخاطب تشر رهبر انقلاب قرار گرفته بودند.
البته در این میان انقلابیون هم نسبت به مشایی نگران بودند و این نگرانی نیز بر حق و به جا بود. اما مسئله، این نگرانی نیست. مسئله این است که این نگرانی و آن سابقه سخن گفتن از فتنه دوم محملی شد برای موج سواری کسانی که باید پاسخگوی عملکرد خود می بودند و اکنون به واسطه اصلی شدن مسائل فرعی در حاشیه امن قرار گرفته بودند.
اکنون اما این همه را به نظر می توان به ترازوی سخنان رهبر انقلاب سنجید. چه آنکه جریان کاشف فتنه دوم خود را طرفدار خلوص می دانست و این در شرایطی بود که رهبری از وحدت می گفتند و خواه ناخواه این تعارض در ذهن دانشجویان پیش می آمد که آیا باید به شناخت بانیان فتنه احتمالی دوم دست یازید و به مقابله با آنان برخواست تا انقلاب گامی دیگر در مسیر خلوصِ بیشتر پیش رود یا آنکه طریق وحدت را برگزید؟
رهبر انقلاب به این دوگانه پاسخ زیبایی دادند. ایشان در دیدار با دانشجویان فرمودند:«يك سؤال ديگر اين است كه بعضىها ميگويند وحدت، بعضىها ميگويند خلوص؛ شما چه ميگوئيد؟ من ميگويم هر دو.» ایشان در ادامه توضیح دادند:«خلوص كه شما مطرح ميكنيد - كه ما بايست از فرصت استفاده كنيم و حالا كه غربال شد، يك عدهاى را كه ناخالصى دارند، از دائره خارج كنيم - چيزى نيست كه با دعوا و كشمكش و گريبان اين و آن را گرفتن و با حركت تند و فشارآلود به وجود بيايد؛ خلوص در يك مجموعه كه اينجورى حاصل نميشود؛ ما به اين، مأمور هم نيستيم.»
رهبر انقلاب از صدر اسلام شاهد آوردند و فرمودند:«در صدر اسلام، خوب، با پيغمبر اكرم يك عده بودند؛ سلمان بود، اباذر بود، ابىّبنكعب بود، عمار بود، كى بود، كى بود؛ اينها درجهى اول و خالصترينها بودند؛ عدهاى ديگر از اينها يك مقدارى متوسط تر بودند؛ يك عدهاى بودند كه گاهى اوقات پيغمبر حتّى به اينها تشر هم ميزد. اگر فرض كنيد پيغمبر در همان جامعهى چند هزار نفرى - كه كار خالصسازى خيلى آسانتر بود از يك جامعهى هفتاد ميليونى كشور ما - ميخواست خالصسازى كند، چه كار ميكرد؟ چى برايش ميماند؟ آن كه يك گناهى كرده، بايد ميرفت؛ آن كه يك تشرى شنفته، بايد ميرفت؛ آن كه در يك وقتى كه نبايد از پيغمبر اجازهى مرخصى بگيرد، اجازهى مرخصى گرفته، بايد ميرفت؛ آن كه زكاتش را يك خرده دير داده، بايد ميرفت؛ خوب، كسى نميماند. امروز هم همين جور است. اينجورى نيست كه شما بيائيد افراد ضعافالايمان را از دائره خارج كنيد، به بهانهى اينكه ميخواهيم خالص كنيم؛ نه، شما هرچه ميتوانيد، دائرهى خلّصين را توسعه بدهيد؛ كارى كنيد كه افراد خالصى كه ميتوانند جامعهى شما را خالص كنند، در جامعه بيشتر شوند؛ اين خوب است. از خودتان شروع كنيد؛ دور و بر خودتان، خانوادهى خودتان، دوستان خودتان، تشكل خودتان، بيرون از تشكل خودتان. هرچه ميتوانيد، در حوزهى نفوذ تشكل خود، براى بالا آوردن ميزان خلوصهاى فردى و جمعى تلاش كنيد؛ كه نتيجهى آن، خلوص روزافزون جامعهى شما خواهد شد. راه خالص كردن اين است.»
با توجه به آنچه گذشت به نظر می رسد دغدغه هوشیاری در قبال انحرافات و وقوع فتنه دوم در آغاز، دغدغه به جایی بوده است اما اینکه انقلابیون در فقدان فتنه، فتنه فرضی بسازند یا یکدیگر را به دست داشتن در فتنه فرضی که احتمالا رخ خواهد داد، متهم کنند، چیزی نیست که با بیان رهبر انقلاب مبنی بر افزودن دایره مخلصین سازگار باشد.
در واقع هزار نکته باریکتر از مو اینجاست. مهم آن است که دایره بازی آن گونه تعریف شود که شیب به سمت افزایش دایره مخلصین باشد؛ نه اینکه برای افزایش دایره، همه را مخلص بدانیم و با همه وحدت کنیم؛ بلکه گونه ای عمل کنیم که داعیه داران میدان سیاست مجبور باشند خود را در دایره مخلصین بکشانند نه اینکه طرد شوند و از احتمال کافر یا منافق خوانده شدن خود طی سال های آتی سخن بگویند. باید نسبت به فتنه هشیار باشیم نه اینکه درصدد ساختن فتنه دیگر برآییم. می توان نسبت به انحرافات هوشیار بود اما مسائل اصلی و فرعی را از هم تفکیک کرد. می توان نسبت به انحرافات هشدار داد اما فتنه گر نساخت و باب اتهام زنی را بازنکرد و قصاص قبل از جنایت نکرد. این یعنی تطبیق آنچه رفته است با آنچه رهبری انتظار دارد.
در فضای این روزها باید بپذیریم اشتباهاتی صورت گرفت. این اولین باری نیست که رهبر انقلاب با صراحت از اصلی و فرعی کردن مسائل سخن می گویند. ایشان حتی به صراحت در همان داستان دوستی با مردم اسرائیل هم ضمن اشاره به غلط گویی مشایی، گلایه کردند که چرا مسائل حاشیه ای را به موضوع اصلی کشور تبدیل می کنید. به نظر می رسد این جریان انقلابی و لایی است که اکنون باید نسبت آنچه کرده اند را با آنچه مطلوب رهبری است بسنجد و عملکرد بعدی خود را از این طریق طراز کند.