بنیانگذار جریان ناب اصولگرایی که این روزها به تعبیر خود علامه، با نام با مسمای "جبهه پایداری انقلاب اسلامی" خوانده می شود، شخص ایشان بودند. جدای از احیای این بدنه عظیم از نیروهای انقلابی، گفتمان سازی و افزایش بصیرتی که در همین مدت محدود این جریان برای برای نظام ایجاد کرده که غیر قابل انکار است و در شرایطی که داشت زمینه های تمسخر حامیان گفتمان سه تیر بوجود می آمد، این حرکتشان موجب شد آن شعارها و آرمانها با قوت بیشتری به مسیر خود ادامه دهد.
اما آن چیزی که ایشان را حداقل در این برهه از زمان نسبت به دیگران متفاوت می کند، همان بصیرت مثال زدنی شناخت پازل دشمن و پافشاری و پایداری بر اصول است.
همه می دانیم که در این مدت فشارهای سنگینی برای وحدت زودهنگام و خارج از عقلانیت اصولگرایان در رسانه ها با نیات مختلف صورت گرفت و از همه بیشتر شخص حضرت علامه مصباح تحت آماج این فشارها بودند. اما پیرامون این فشارها و مسیری که عمار رهبری طی کردند چند نکته قابل ذکر است:
الف- بخش عمده ای از این فشارها برای وحدت بی هنگام، ناشی از اصولگرایانی بود که مشفقانه نگران سرنوشت اصولگرایی و عدم بازگشت دوره های تاریک دوم خرداد بودند. اصولگرایانی که نسبت به طراحی اصلی دشمن مبنی بر مشارکت حداقلی بی توجه بودند.
ب- بخشی از این فشارها ناشی از اصولگرایان معتقدی بود که همواره در تقابل اصول و مصلحت جانب مصلحت را گرفته اند و با دام مصلحت برای طراحان صحنه فتنه ها عمل می کنند. هنوز 9 ماه مانده به انتخابات حرکتشان و مصلحت اندیشی زودهنگامشان در نهایت جبهه نزدیکان به فتنه و ساکتین را تقویت می كرد.
ج- بخش دیگری از این فشارها که با چند واسطه از زبان افراد و رسانه های به ظاهر اصولگرا بیان می شد، همان آرزوی جریان فتنه و شخص آقای هاشمی بود که از زبان اینها نقل می شد. اگر جبهه پایداری و شخص علامه مصباح به این فشارها تن می دادند و "همه اصولگرایان یا به تعبیر بهتر همه معتقدین به فعالیت در چهارچوب نظام ولایت فقیه" با هر گرایش و کیفیت و خلوصی پیش از دانستن استراتژی جریان فتنه از 9 ماه پیش ائتلاف و وحدت میكردند و آن را اعلام می کردند، چه می شد:
1- وحدت اصولگرایان از لحاظ عقلی، طرف دومی را در برابر خود می خواست. طرف دومی که آنقدر قدرتمند و خطرناک است که همه را از 9 ماه پیش از انتخابات به وحدت واداشته است. در چنین فضایی، خرده فرمایش ها و رایزنی ها و سخنرانی های آقای هاشمی و جریان فتنه و حتی بازیگران بین المللی در خصوص شرایط حضور اصلاح طلبان، تایید صلاحیت چهره های اصلی آنان و کوتاه آمدن نظام شروع می شد.
9 ماه به انتخابات مانده و اگر اصولگرایان طرف دومی نداشته باشند که انتخابات فرمایشی، از پیش تعیین شده و... می شد. در فضای افکار عمومی اعلام می شد که برای برگزاری انتخابات این ها هستند که به ما احتیاج دارند و چه فرصت بی نظیر و طولانی برای تحرک و زنده شدن در فضای سیاسی...
2- پس از نازهای فراوان و فضاسازی های فراوان مبنی بر اعلام شرایطشان برای حضور، اگر نظام می خواست بر اصول خود محکم بایستد، همین اتفاقی که این روزها بدون ایجاد هیچ واکنشی در جامعه رخ داد، با تحمیل هزینه های فراوان در فضای افکار عمومی بهوقوع می پیوست: "تحریم انتخابات".
حضور نيافتن اصلاح طلبان و این تحریم خاموش به تمام دنیا در داخل و خارج حاوی این پیام بود که "این ها که همه با هم یکی هستند و انتخابات فرمایشی است و..." آن وقت خروج اصولگرایان از وحدت و ارائه لیست های متنوع بیشتر به یک انفعال بی معنا می مانست و بهراحتی از طرف استکبار مشارکت حداکثری مورد هجوم قرار می گرفت.
نقل قولهایی از بزرگان مبنی بر اینکه فعلا فضا را رصد می کنم و بهوقت خود صحبت خواهم كرد و توصیه دائمی علامه مصباح به صبر و گذشت زمان و شفاف شدن فضا، تمام استراتژی جریان فتنه و همچنین آقای هاشمی را بههم ریخت. هر چند که ایشان در این مسیر، متحمل سختی زيادي شدند.
فارغ از آنکه در آینده تدبیر نظام چه می شود؛ آیا وحدتی صورت می گیرد یا نمی گیرد؟ و فارغ از اینکه نتیجه انتخابات چه می شود، بايد به جبهه پایداری تبریک گفت که در پازل دشمن حرکت نکرد و با بروز آنچه واقعیتی جدی است در بیرون، ظرفیتی را برای نظام جهت برگزاری یک انتخابات جدی پرشور و رقابتی با مشارکت حداکثری بهوجود آورد. جبهه پایداری با عملکردش در فضای افکار عمومی تثبیت کرد که:
1- فتنه گران از صحنه سیاسی کشور توسط مردم حذف شده اند و طرفین این انتخابات بهخاطر ترس فتنه گران از مواجهه با مردم و حضور نيافتن آنان باید رقابتی بین اصولگرایان باشد.
2- اختلافات واقعی و جدی در نگرش و مبانی و تاکتیک و تکنیک با برخی از اصولگرایانی دارند که در امتحانهاي فتنه و انحراف مردود شده اند و اختلاف نظر توأم با احترام و اخلاق در بین اصولگرایان جدی است.
برداشت سوم: تکرار بصیرت عمارگونه
در انتخابات سال 84 نیز جناب آقای هاشمی بسیار می پسندیدند که چهره های دیگر اصولگرا در برابرشان برجسته شوند؛ این را از بررسي رسانه های آن زمان بهخوبی می توان اثبات كرد. اما این حضور جدی و با بصیرت علامه مصباح و شاگردانشان در سراسر کشور در حمایت گفتمانی از آقای احمدی نژاد در کنار عوامل دیگر بود که همه پازل های طراحی شده را بههم ریخت.
برداشت چهارم: شجره طیبه ای به نام جبهه پایداری
هر وقت علامه مصباح به عنوان سرباز و عمار رهبری در راستای رهنمودهای رهبری در جریانهاي سیاسی کشور حضور پررنگ پیدا کرده اند، زمینه ساز تحولی بزرگ در معادلات کشور بوده اند.
از حضور پررنگشان در دوره اصلاحات که هیاهوهای فلسفی و تئوریک و سیاسیشان را فرویخت تا حضور پرنگشان در خلق جریان سوم تیر در سال 84 و هم اکنون با حضور پررنگشان در خلق جریانی جدید که غایت خود را گفتمان سازی و به صحنه آوردن چهره هایی که تبعیت محض از ولایت فقیه داشته و با جریانهاي مردود زاویه داشته باشند، همه تحولات بزرگی است که اتفاق افتاده و امروز جبهه پایداری با حضور چهره هایی خوشنام و متخصص و متعهد که عقلانیت و عدالت را حول محور ولایت فقیه پیگیری می کند نوید روزهایی خوش از رویش نیروهای انقلابی برای کشور خواهد بود و شجره طیبه از نیات خالص این عالم بصیر و بزرگوار...