حضور دهها میلیون ایرانی به خشم آمده از اهانت حامیان موسوی به عاشورای حسینی، با وجود آنکه موجب شد کثرت جمعیت علاقهمند به نظام و ولایت آشکار شود، مطالبات آنان را نیز مشخص کرد و همین مطالبات موجب دست و پا زدن سران فتنه در این برهه شده است.
در یکی از جلسات محفلی چهرههای بسیار سرشناس جریان حامی فتنه، چهره سرشناس این جریان خطاب به دیگر حاضران در جلسه میگوید که «پیش از این به چشم سلبکننده امنیت و آرامش به ما نگاه میشد ولی امروز مردم ما را به عنوان ضد دین میدانند». نگرانیها از تندرویهای میرحسین موسوی البته در چند ماه اخیر،در میان چهرههای تصمیمگیر جریان سابقا اصلاحطلب روند صعودی داشته است. پس از آنکه برخی چهرههای سرشناس این جریان با طرح مثال «اتوبوس»
ـ موسوی همه ما را در اتوبوس جمع کرد و به ته دره برد ـ نسبت به همراهی با وی مردد شده و اقدام به تفکیک رفتار سیاسی خود با آنها کردند، حوادث 13 آبان و 16 آذر موجب شد تا در جلسات خصوصی یکی از مجامع جریان اصلاحطلبی، به صراحت رفتار حامیان موسوی در تجمعات غیرقانونی تعبیر به فضاحت و آبروریزی شود؛ به طوری که یکی از روحانیون سرشناس این تشکل خواهان جلوگیری از تکرار «افتضاحات» در این تجمعات غیرقانونی و آشوبآفرین میشود. البته با افشای نامه خاتمی به رهبر انقلاب زوایای شفافتری از این مخالفتها آشکار شد. خاتمی در آن نامه نوشت: «من با آقای کروبی بحث تندی داشتم و به آقای موسوی خیلی انتقادهای تندی داشتهام... شما حساب آقای موسوی را از ما جدا بدانید... من جلوی تندروی موسوی را گرفتهام و تا حدودی کنترلش کردهام،اگر نه از این هم بدتر میکرد».
چنین رفتارهایی که نشاندهنده تمایل سران جریان دوم خرداد به مرزبندی با موسوی و کروبی است، نشاندهنده عدم همراهی این گروهها با موسوی است. حوادث روز عاشورا و هتاکی حامیان موسوی به ارزشهای عاشورایی، تنشها را در جلسات محفلی این جریان افزایش داد. آنها صراحتا اعلام کردند که دچار انفعال شدهاند و در پی تذکرات جدی به موسوی و کروبی برآمدند. به گزارش «وطنامروز» پس از حضور میلیونی مردم در حماسه 9 دی در یکی دیگر از جلسات محفلی سران جریان حامی فتنه نهایتا تصمیم گرفته شد، موضعگیریها نسبت به گذشته تغییر کرده و اصطلاحا استراتژی «عقبنشینی پیروز» دنبال شود.
براساس این استراتژی، این جریان اقدام به عدول تلویحی از مواضع گذشته خود کرده اما برای جلوگیری از ریزش اندک بازماندگان حامی خود، از تمام اقدامات آنها در 7 ماه گذشته حمایت میکند. بیانیه هفدهم موسوی نیز در همین راستا ارزیابی میشود. البته سادهانگارانه است اگر تمام دلایل آن را مربوط به تصمیم جدید سران دوم خرداد دانست. موسوی در بیانیه 17 خود، از یک سو در اقدامی مضحک، حامیان هتاک خود را «مردمی خداجوی» نامید و تمام ادعاهای سایتهای تندروی فتنه را تکرار کرد و از سوی دیگر در راستای عقبنشینی، براحتی هرچه تمامتر منشا همه آشوبهای پس از انتخابات، یعنی ادعای تقلب را تلویحا دروغ دانست و دولت دوم احمدینژاد را مشروع دانسته و خواستار نظارت مجلس و قوه قضائیه بر مصوبات دولت شد.
این اقدام موسوی موردپسند سران اصلاحطلب قرار گرفت، اما رفتار محسن رضایی پس از انتشار این بیانیه و نامه سرگشاده وی، نشان داد، ارادهای که منجر به عقبنشینی موسوی از ادعاهای گذشتهاش شده، فراتر از خواست چهرههای شاخص دوم خرداد است.
اقدامات دیگر نامه رضایی که منشا و هدف آن بخوبی مشخص است در واقع نشانگر فشار به حاکمیت برای چشمپوشی از خطاها و جرمهای موسوی در حوادث پس از انتخابات است. در واقع اینک که حضور میلیونی ملت به خشم آمده، سران فتنه را ناچار به عقبنشینی کرده، تاکتیک «فرار موسوی از مجازات» نیز دنبال میشود، چرا که محاکمه و مجازات موسوی قطعا موجب نابودی حامیان آشکار و پنهان وی میشود. اما در راستای اعمال فشار به حاکمیت برای فرار موسوی از مجازات قانونی، شنیده شده اخیرا در جلسهای یکی از حامیان بسیار بانفوذ موسوی از رایزنی با مراجع عظام تقلید سخن گفته و درصدد است تا نمایندگانی را به بیوت مراجع گسیل داشته و با دادن اطلاعات غلط، خواستار سفارشات مراجع برای آنچه آنها «وحدت ملی» القا میکنند؛ شود!
در روزهای گذشته برخی افراد پیادهنظام این دسیسه در اظهارنظرهایی تلاش داشتهاند تا زمینهسازی این موضوع را پیگیری کنند.
به اعتقاد اکثر کارشناسان، این پروژه پیگیری همان پروژه شکستخورده «وحدت ملی»- که قبل از انتخابات مطرح شد و به شکست انجامید- است با این تفاوت که اینک پس از اقدام موسوی به زمینهسازی 7 ماه آشوب در تهران و خشم ملت از این اقدام، دنبال میشود. در این میان گویا آنچه در معادلات این افراد جایی ندارد، مطالبات حداکثری مردم درباره برخورد با عوامل فتنه و آشوب است.
عقبنشینی واقعی بدون شک جریان دوم خرداد که اینک بهواسطه رفتار غیرمنطقی موسوی از جایگاه یک جریان فعال سیاسی درون نظام، تبدیل به یک جریان مخالف جمهوری اسلامی و اسلام شده است، برای حیات دوباره سیاسی خود باید اقدامات شفافی در عقبنشینی از مواضع فعلی انجام دهد:
1- جریان دوم خرداد باید صادقانه و به شکل شفاف به دروغ بودن ادعای تقلب اعتراف کرده و بهخاطر فریب افکار عمومی، از ملت عذرخواهی کند.
2- جریان دوم خرداد باید همه خسارات داخلی و بینالمللی وارده به نظام را که عامل آن آشوبهای پس از انتخابات بود، متحمل شده و سریعا اعلام به پذیرش این هزینهها کند.
3- جریان دوم خرداد باید یک بار برای همیشه نسبت خود با آمریکا، انگلیس، فرانسه، وهابیون، بهاییها، منافقین و عناصر ضدانقلابی که در 7 ماه اخیر بشدت از آنها حمایت کردهاند را مشخص کند. قطعا آنها باید به صراحت اعلام کنند که آیا «دوست» آنها هستند یا «دشمن»! تنها در این شرایط- یعنی اعلام رسمی اینکه این گروهها و افراد دشمن آنها هستند- میتوان مواضع این جریان با آن افراد و گروهها را شفاف دانست.
بههر حال جريان اصلاحطلبي بايد ميان شرايط فعلي خود و بازگشت به جايگاه گذشته، يك گزينه را انتخاب كند. البته اين موضوع نيز بايد بسيار مورد توجه قرار گيرد كه شرايط بهگونهاي است كه نميتوان با اظهارات دوپهلو تغيير جايگاه داد، تنها اظهارات و موضعگيريهاي صريح است كه ميتواند تكليف يك جريان سياسي را مشخص كند.