vترور شخصیت امام حسین بدتر است یا ترور شاخصهای گفتمان حسین؟ بدیهی است که شخص امام حسین و شخصیت ایشان و تمام اهلبیت (علیهم السلام) مقدمهای بود، برای سلامت و بقای شاخصهای گفتمان اسلام ناب علوی در برابر اسلام تجملگرا و حزبباز عثمانی: "إنما خرجت لطلب الإصلاح فی أمة جدّی"
از شمر و صدام هزار بار پلیدتر کسی است که شخص و شخصیت امام حسین و رهروان امروزیش را به مسلخ نبرد، ولی شاخصهای گفتمان اسلام ناب و ارزشهای جوهری ظهور صغرا را متکبرانه ترور کند! سجاده اینان هزار بار کثیفتر از روزنامههای ترورگر شخصیت امام حسین است، روزنامههایی که خود، هزار بار از دستمال استنجاء ابلیس نجسترند.
vامام علی مظلوم، مرگ را بر چه کسانی روا داشت؟ وقتی سپاه معاویه به شهر "انبار" تجاوز کرد و خلخال و دستبند و گردنبند از پای ذمّی درآورد، علیّ، آن ولیّامر مظلوم، کوفیان[1] را جمع کرد و فرمود: شب و روز و نهان و آشکار شما را به جهاد خواندم، اما به گردن هم انداختید و ... گرمای تابستان و سرمای زمستان را بهانه کردید، پس اگر از گرما و سرما میترسید، قطعا از شمشیر بیشتر میترسید.
يا أشباه الرجال و لا رجال! حلوم الاطفال، و عقول ربّات الحِجال!" ای مردنماهای نامرد! با خواب و خیال کودکانه و عقل زنان پرده نشین! "لودِدتُ أني لم أرَكم و لم أعرفكم! _ معرفة و الله جَرَّت نَدَما، و أعقَبت سَدَما" به خدا کاش شما را ندیده بودم و هرگز شما را نمیشناختم! آشناییای که منجر به ندامت شد و رنجی مخوف در پیداشت!
"قاتلكم الله! لقد ملَأتم قلبي قَيحا، و شَحَنتم صَدري غَيظا، و جَرّعتموني نُغَبَ التَهمام أنفاسا" خدا مرگتان بدهد! حقیقتا قلب مرا از چرک پر کردید! و سینهام را از غیظ آکندید! و هر لحظه جام [زهر] اندون را جرعه جرعه در کامم ریختید! و أفسدتم عَلَي رأيي بالعصيان و الخِذلان"نهجالبلاغه، خطبه 27:
و تدبیر مرا با سرپیچی و خوار شمردن، تباه کردید!
vسؤالی تاریخی از آنان که نهج البلاغه شرح میکنند و قلب ولیّ خدا را شرحه شرحه! چقدر سیدعلی به شما گفت: جنگ نرم است! محکوم کنید، چرا برای بیکسی خود روضه خواند و مردم، مردند و شما باز هم سکوت کردید؟ خلخال از پای زن کتابیّ درآوردن بدتر بود یا ظلم بزرگ به نظام؟ چرا شیطان اکبر ساکتتان کرد؟ چرا اوجب واجبات را که حفظ نظام است و "من اعظم تلک الحقوق حق الوالی علی الرعیه ..." را فاسق شدید؟ چرا با این همه تمرد، مردنمای نامرد نباشید؟
vهمه چیز از همین تمرد شروع شد، از خوار شمردن سخنان رهبری در گفتمان ناب اسلام!
_رفسنجانی تحزب را ضرورت اساسي براي كشور دانست و با تأكيد بر سختي فعاليت حزبي در كشور گفت: فعالان حزبي كساني هستند كه خطر ميكنند، لذا بايد از آنان تشكر كرد. وي تأكيد كرد: انحصارطلبي و برخورد با احزاب و مطبوعات در شرايط حساس كنوني سم مهلك براي كشور است. پایگاه فردا به نقل از خبرگزاری ایلنا.
_ هاشمي: احزاب ضربهگير انقلاب هستند. روزنامۀ كارگزاران، 29 آبان 87 [فعلا که نظام ضربه گير خيلي از احزاب است]
_رفسنجانی: کساني که اين روزها مخالفت با تحزب را به امام نسبت ميدهند، به انديشههاي متعالي آن پير فرزانه جفا ميکنند؛ چرا که کمک مالي ايشان آن هم از سهم امام که در مصرف آن دقيق و نکته بين بودند، نشان ميدهد که ايشان به تحزب بها ميدادند. روزنامه رسالت 24 مهر 1386 به نقل از ایسنا.
_ولی امر مسلمین جهان در ديدار مردم استان سمنان؛ 17 آبان ۱۳۸۵: غربيها مىگفتند كارها بايستى با نظر مردم انجام بگيرد؛ شعار دمكراسى مىدادند؛ اما عملاً حزببازيهاى غربى - كه نمونههايش را در خيلى از كشورهاى دنيا؛ كشورهاى معروف و بزرگ غرب مشاهده مىكنيد - نقش مردم را كمرنگ كرد. شما نشان داديد كه دمكراسى واقعى، «مردم سالارى دينى» است؛ مردم مىبينند، مىشناسند، تشخيص مىدهند، دوست مىدارند و رأى مىدهند؛ يعنى خود مردم هستند و احزاب، نقش ضعيفى دارند؛ نقش حقيقى مال خود مردم است؛ مردم هستند كه اراده مىكنند و تصميم مىگيرند.
_مقام عظمای ولایت در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى استان سمنان؛ 18 آبان 1385 : من اين را به شما بگويم - با تجربهاى كه بنده از اول انقلاب تا حالا دارم - كه غالبِ دستهبنديهاى سياسىِ كشور ما از اين قبيل بود كه متأسفانه بعد به دستهبنديهاى عميقتر هم منتهى شد. در آن سالهاى رياست جمهورىِ بنده، دو گروه در كشور بودند: چپ و راست. بنده يك بحث تحليلىِ مفصلى كردم - سالهاى 62، 63 بود؛ و ثابت كردم كه اين اختلافات مثل اختلافات قبائل قديمى عرب است. يك قبيله با يك قبيله ديگر بد بود؛ منشأش نه يك مبناى اقتصادى بود و نه يك مبناى اعتقادى. فرض كنيد يك وقتى اسب اين قبيله در مرتع يكى از افراد آن قبيله چريده، او هم مثلاً گفته بالاى چشمت ابروست، اما اين دو قبيله ديگر تا ابد بايد با هم دشمن باشند! بنده ثابت كردم كه اختلافات آن روزِ چپ و راست در كشور ما از اين قبيل است. البته امروز آنطور نيست. امروز يك عده عميقاً با نظام جمهورى اسلامى مخالفند؛ حالا با زبانها و شعارهاى گوناگون و تحت پرچمهاى مختلف با اصل نظام مخالفند. بعضيها اينطورىاند؛ حالا كمند، زيادند، چه كسانىاند، اينها را كار نداريم، لكن باز در بين همين مجموعههايى كه همفكرند و هم جهتند، انسان مىبيند يك اختلافاتى هست كه باز از قبيل همان اختلافات قبيلهاى سابق است.
_رهبر معظم انقلاب در ديدار با رئيس جمهور و اعضاى هيات دولت: 6 شهریور 1385: بحمداللَّه عناصر دولت به هيچ گروه و دسته و باند و جريانى وابسته نيستند؛ اين خيلى نكتهى مهمى است. مراقب باشيد حركت، اظهارنظر و حرف، انتساب به يك جريان، به يك باند و به يك گروه را پيش نياورد، كه اگر اينطور شود، هواى نفس تقريباً انفكاكناپذير است. هواى نفس گروهى هم انسان را بىحساب و كتاب به اين طرف و آن طرف ميكشاند و از خرد و جادهى مستقيم منحرف ميكند. اين هم جزو لوازم اصولگرايى است.
_ امام خمینی و تحزب: "همه اقشار از اختلاف و تفرق كه مضر براى اسلام و ملت است پرهيز كنند و گروه گروه نشوند. هر گروهى و دستهاى جمع مى شوند، يك گروه درست مى كنند، مـاايـن گروه ها را همه ادغام كرديم، دور هم جمع كرديم تا يك قدرت بزرگ شدند كه آن قـدرت هـاى ابـر قـدرت را شكستند، حالا آقايان دوباره برگشتند گروه درست كردند، كه اگر چه عددشان چيزى نيست، ادعايشان زياد است، همين مقدار كه گروه كذا، گـروه كـذا، حـزب كـذا، هـمـيـن هـا مـضـر بـه حـال مـمـلكـت مـاست. البته مـمـكـن هم هست كه سوء نيت نداشته باشند. لكن فهمشان خيلى نيست، فـهـم سـيـاسى ندارند، خيلى دم مى زنند از اينكه ما كذا هستيم، لكن فهم سياسى ندارند. اگـر فـهـم سياسى داشتند، امروز روز اين نبود كه هى گروه هاى مختلف و دستجات درست كنند، آن يك حزب درست كند، آن يك گروه، آن يك گروه، هر كس يك چيزى درست كند و يك عدهاى دور خودش جمع بكند، در عين حال كه عده شان چيزى نيست لكن مضر هست". صحیفه نور، ج 8 صفحه 266.
vترور نرم امام و امت به دست کسانی که نه در دل رهبرند نه در دل مردم! در ادبیات اسلام ناب و مردمسالاری دینی، دو مفهوم اساسی وجود دارد؛ 1. امام؛ 2. امت، و خدا بکشد کسانی که میخواهند به تبعیت از غرب، با گروه سومی به اسم نخگان یا احزاب این ارتباط مقدس میان مردم و مولا و امام و امت را نابود کنند! در ادبیات طاغوت، و دمکراسی شیطانی؛ یک چیز وجود دارد: حزب! و دموکراسی یک افترای کثیف است بر حزبسالاری. ظاهرا فاز جدید مبارزه ساکت با نظام و رهبری، این بار از سوی کسانی که محبوبیتی در بین مردم ندارند، به شکل نرم در حال قانونی شدن است.
در مقاله پیشین نوشتم که لاریجانی رئیس جمهور نخواهد شد، چون در دل مردم جایی ندارد؛ مردم فرجامین تاریخ، که حضرت ابراهیم هم خوشنامی در میانشان را از خدا التماس کرده بود، مردمی که خواص حقیقی و باخاصیتند و عوام حقیقی و خواص بیخاصیت و احزاب را در سال 84 و 8 8، به شاگردی خود هدایت کردند. و حالا در لابلای دهه فجر و شلوغی فرخنده 22 بهمن، میخواهند با استانی کردن انتخابات (بالا بردن نقش تبلیغات و کم کردن نقش شناخت مباشر مردم) و حزبیگری در انتخابات مجلس، مردم را دور بزنند. به بخشی از این طرح غیرتروریستی مجلس نگاه کنید که صد در صد در جهت تمرد از گفتمان اسلام ناب و خوار شمردن تدبیر رهبری است:
vقتل عام مردمسالاری و انتقام نرم از مردم، با حزب سالار کردن انتخابات و نظام:
إنا لله و إنا إلیه راجعون
نماینده ساری: با توجه به اينكه قانون انتخابات ما دچار مشكل و نظام انتخاباتي نياز به تصويب طرح جامعي داشته و براي برطرف كردن نواقص ساختاري و تشكيلاتي ناشي از نقش كمرنگاحزاب و گروههاي سياسي اين طرح تهيه شد ... براي بازسازي جايگاه ملي [بخوانید حزبی] مجلس به ويژه در قالب مشاركت احزاب و گروههاي سياسي در فعاليتهاي پارلماني و ... اين طرح پيشنهاد ميشود.
وي استاني شدن انتخابات را بيشتر در كنار تقويت نقش احزاب و گروههاي سياسي در رقابتهاي انتخاباتي و تغيير نظام انتخاباتي جاري مجلس دانست و تاکید کرد: ثبتنامه داوطلب براساس فهرستي كه احزاب ارائه ميدهند انجام ميگيرد تا نقش احزاب مشخص شود و اين فهرست با امضاي دبير كل احزاب مجاز است كه انتشار پيدا كند و احزاب مكلف هستند در هنگام ارائه فهرست وزارت كشور، موافقت كتبي داوطلبان مبني بر عضويت در فهرست [احزاب] را ارائه كنند و فهرست [احزاب] به صورت استاني منتشر ميشود بنابراين بايد كامل باشد و متناسب با كرسيهاي استان باشد.
وي خاطر نشان كرد: ... اين طرح بيشتر براي دخالت و مشاركت و مداخله مردم مخصوصا احزاب تنظيم شده و انتخابات را در قالب استاني ديده است تا احزاب فعاليت بيشتري داشته باشند ... و ديگر اينكه جايگاه احزاب و گروههاي سياسي در تصميمگيرها سريع و نقش نمايندگي و نماينده ارتقاء پيدا كند".
وای بر کسی که شخص امام حسین را ترور کرد! صد وای بر کسی که شخصیت امام حسین را به ترور برخیزد! و هزاران وای بر کسی که شاخصهای گفتمان امام را به ترور برخیزد! به فرموده ولیّ امر مسلمین: "غفلت در عرصه سیاسیت، گاه همان نتایج خیانت را به همراه دارد" سخن همین دیروز رهبری در جمع اساتید دانشگاه تهران. کدام غفلت و کدام خیانت در راه بود؟ نمایندگان! خیانت نشود!
[1]. "شهر كوفه به دستور عمر و توسط سعد وقاص بنا شد، سعد وقاص رييس ارتش اسلام بود. بعد از آن كه در جنگ با ايران پيروز شد، به دستور عمر شهر كوفه را بنا كرد و ارتش زير پرچمش را كه از قبايل مختلف عرب تركيب شده بود در آنجا اسكان داد; در حقيقت كوفه شهر نظاميهاي سابقه دار و خواص بوده است، کسانی كه حقوق از بيت المال ميگرفتند اما ..." اسد الغابة، ج 2، ص 291.